تسلیم «سیریزا» در یونان، افشای «پودموس» در اسپانیا
برگردان: آرام نوبخت
از بین تمامی احزاب چپنمایی که شعارهای توخالیشان با تسلیم اخیر حکومت «سیریزا» در یونان در برابر بانک ها دود شد و به هوا رفت، هیچ یک بیش از «پودموس» در اسپانیا این چنین افشا نشده است.
«پودموس» سال گذشته از سوی جریان خرده بورژوایی «چپ ضدّ سرمایه داری» (IA) و باندی از آکادمیسین های استالینیست «دانشگاه کومپلوتنس مادرید»، به رهبری استاد ۳۶ ساله و کارشناس تلویزیون، «پابلو ایگلسیاس»، سرهمبندی شد. این گروه علناً «سیریزا» را الگوی خود قرار داد و به جستجوی اتحادهایی با آن برآمد. «پودموس»، درست مانند «سیریزا» در یونان، با بهرهبرداری از بیاعتباری احزاب سوسیال دمکرات و محافظه کار حامی برنامه های ریاضتی، اکنون در نظرسنجی های عمومی از ۲۵ درصد آرا برخوردار است و امیدوار دارد که پس از انتخابات ماه نوامبر حکومت تشکیل دهد.
کارنامۀ «سیریزا» نشان می دهد که حکومت پودموس در اسپانیا به چه شکل خواهد بود: خدمتگزار امپریالیسم و همکار نیروهای راستگرا در حمله به طبقۀ کارگر.
رهبری «پودموس» پیش از این مشغول کف زدن برای حملات «سیریزا» به کارگران یونان بوده است. روز۲۰ فوریه، «سیریزا» توافقی را با اتحادیۀ اروپا به امضا رساند و روی تمامی تعهدات خود مبنی بر پایان دادن به ریاضت و الغای تفاهمنامۀ ریاضتی اتحادیۀ اروپا پا گذاشت. چهار روز پس از این تسلیم، «سیریزا» طرح هایی را برای کاهش جدید بودجه، خصوصیسازی، کاهش هزینه های درمانی و افزایش سن بازنشستگی اعلام کرد.
«ایگلسیاس» به شکل اعجابانگیزی تسلیم حقارتبار «سیریزا» در برابر اتحادیۀ اروپا را به عنوان گواهی بر روحیۀ مبارزاتی آن مورد تحسین قرار داد. او به خبرگزاری «تلسینکو» گفت: «چیزی هست که می توانیم جشن بگریم. بالأخره حکومتی در جنوب اروپا روی کار آمد که مذاکره می کند، زانو نمی زند و اطاعت نمی کند … خوشبختانه آن ها به توافق رسیده اند، یک توافق منطقی، که به آن ها اجازه خواهد داد در صلح و آرامش حکومت کنند».
حمایت «ایگلسیاس» از حملات به طبقۀ کارگر یونان، نتیجۀ منطقی حمایت «پودموس» از «سیریزا» در کل دورۀ منتهی به انتخابات ۲۵ ژانویۀ یونان است.
«الکسیس سیپراس»، رهبر «سیریزا» و نخست وزیر کنونی یونان، چندین ماه از نزدیک و علناً با «ایگلسیاس» همکاری داشته است. ماه ژوئیۀ گذشته این دو با یک دیگر در آتن ملاقات کردند تا فعالیت های احزاب خود را با هدف تشکیل حکومت های «چپ» در هر دو کشور رسماً هماهنگ کنند. بار دیگر در ماه اکتبر ملاقاتی داشتند تا «اتحاد برای تغییر سیاسی» را آغاز کنند. «ایگلسیاس» در این مراسم «سیریزا» را «متحد طبیعی پودموس در یونان» خطاب کرد، و «سیپراس» هم با عجله و هیجانزده گفت که «پودموس می تواند خود را به سیریزای دیگری برای اروپا تبدیل کند، یعنی سیریزای اسپانیا».
زمانی که «پودموس» در ماه نوامبر کنگرۀ بنیانگذاری خود را برگزار و رهبری سازمان را انتخاب کرد، نه فقط از سوی «سیپراس» که در مراسم شرکت کرده بود، که همین طور از سوی صدای سرمایۀ مالی اروپا یعنی «فایننشال تایمز» لندن مورد تعریف و تمجید قرار گرفت. ستوننویس این نشریه، «ولفگانگ مونشاو» در مقالۀ «چپ رادیکال دربارۀ بدهی اروپا محق است» بر سیاست مالی «پودموس» صحه گذاشت و نوشت: «محافل حاکم نگرانند که این برنامه، کشور را به نسخۀ اروپاییِ ونزوئلا تبدیل کند. اما در این گفته که اگر بدهی قابل تحمل نیست، پس باید تجدید ساختار شود، هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد».
در ماه ژانویه چهره های کلیدی «پودموس»، از جمله «ترسا رودریگز» از حزب «چپ ضد سرمایه داری» که هم از کرسی نمایندگی «پودموس» در پارلمان اروپا برخوردار است و هم کاندید حزب برای انتخابات یکشنبه در منطقۀ جنوبی اندلس محسوب می شود، مانیفستی را را به امضا رساند که از «سیریزا» می خواست به آن رأی دهد. او اعلام کرد که نباید گذاشت «دمکراسی از سوی بازارها شکست داده شود» و «ما معتقدیم که مردم یونان از صندوق رأی برای بیرون انداختن دزدان استفاده خواهند کرد».
این فستیوال عاشقانۀ دوطرفه، با شرکت «ایگلسیاس» در انتخابات ۲۲ ژانویۀ «سیریزا» به اوج رسید، در همین جا بود که او دست در دست «سیپراس» در برابر هواداران «سیریزا» شعار داد «سیریزا، پودموس، پیروزی از آن ماست». «ایگلسیاس» گفت «نسیمِ تغییرات دمکراتیک وزیدن گرفته است. تغییر در یونان، سیریزا نامیده می شود؛ در اسپانیا، پودموس نام دارد. امید در راه است».
این شعارهای تبلیغاتی کمتر از یک ماه بعد از پیروزی انتخاباتی «سیریزا» نیست و نابود شد. مقامات «سیریزا»، بدون توجه به اعتراضات گستردۀ طبقۀ کارگر اروپا به ریاضت، چندین هفته دور و بر سرمایه های عمدۀ اروپا و بازارهای بورس پرسه زدند و نهایتاً در برابر اتحادیۀ اروپا، بانک ها و «تروئیکا» (اتحادیۀ اروپا، بانک مرکزی اروپا و صندوق بین المللی پول) تسیلم شدند.
«پودموس» نه فقط کاهش هزینه های عمومی از سوی «سیریزا»، که همین طور ائتلاف آن با حزب راست افراطی «یونانی های مستقل» را تشویق کرده است. «یونانی های مستقل» (Anel) یک حزب ناسیونالیست و یهودیستیز منشعب از حزب راستگرای «دمکراسی نوین» (ND) است. ایگلسیاس گفت «ما برای توافقاتی که سیریزا به آن رسیده است بسیار احترام قائلیم» و اضافه کرد «تردید ندارم که آن ها خود را بر حیاتی تری امر، یعنی برنامه و نه برچسب ها، متکی خواهند کرد».
برنامه، به مراتب مهمتر از برچسب ها است: برنامۀ راستگرای «سیریزا» قطعاً بر برچسب «چپ» که رسانه های بورژوایی و احزاب چپنمایی نظیر «پودموس» در تبلیغات کاذب خود برای حکومت «سیپراس» به کار برده اند، غلبه کرده است.
«پودموس» به خوبی از این واقعیت آگاه است که در همان حال که به تعریف و تمجید از «سیریزا» می پردازد، «سیپراس» مشغول تسلیم شدن در برابر اتحادیۀ اروپا است. «پودموس» ضمن آن که با دقت تمام از گقتن این واقعیت امتناع کرده است که سیریزا وعده های انتخاباتی خود را زیر پا گذاشته، ادعا کرد که نسبت به سیریزا خط نیرومندی را در برابر اتحادیۀ اروپا دنبال خواهد کرد- این را حتی پیش از آن که «سیریزا» به توافق ماه فوریه با اتحادیۀ اروپا رسیده باشد، اذعان داشت.
مدتی پس از انتخابِ «سیپراس»، «ایگلسیاس» گفت که اسپانیا «چهارمین قدرت اقتصادی در اروپا است و بوندس بانک (بانک مرکزی آلمان) آن را تهدید نمی کند». او ادعا کرد که اسپانیا در وضعیتی بهتر از یونان قرار دارد، چرا که «هیچ کسی تکالیف ما را برایمان انجام نخواهد داد». او با اغراق و خودستایی گفت که «پودموس» مشغول ملاقات با سرمایه گذاران و سفیران- از جمله ایالات متحده- و افرادی است که «توافقی با آن ها» ندارد. «ایگلسیاس» اضافه کرد که او با خوشحالی با «هر کسی»، از جمله با صدر اعظم آلمان «آنگلا مرکل»، ملاقات خواهد داشت.
به همین ترتیب «اینیگو ارخون»- دانشجوی سابق دکترا در دانشگاه «کومپلوتنس» که اکنون دبیر سیاسی «پودموس» است- به روزنامۀ «ال پاییس» گفت: «اسپانیا، یونان نیست. ما چهارمین قدرت اقتصادی اتحادیۀ اروپا هستیم، و ظرفیت ما برای مذاکره بالاتر است. شرایط ساختاری، اجتماعی و اقتصادی ما هم متفاوت هستند».
این یک شیادی سیاسی است. «سیریزا» نه به این خاطر که یونان کوچکتر از اسپانیا یا آلمان است، بلکه به دلیل دفاع بیچون و چرای خود از نظام سرمایه داری، در برابر ریاضت تسلیم شد. این حزب، یک حزب بورژوایی است که ضمن اتکا بر لایه های ممتازتر طبقۀ متوسط، به طور ارگانیک با انقلاب اجتماعی و طبقۀ کارگر تخاصم دارد. این حزب از همان ابتدا به حمایت از چارچوب اتحادیۀ اروپا و یورو، یعنی بانکداران اروپا، برخاسته است.
اگر هم قرار باشد «پودموس» در مادرید به قدرت برسد، رویکرد آن نسبت به کارگران تفاوتی نخواهد داشت. با کاهش ۷ درصدی رشد اقتصاد اسپانیا، تقریباً یک چهارم کارگران اسپانیا و بیش از نیمی از جوانان طبقۀ کارگر اسپانیا فاقد کار هستند. وقتی «ایگلسیاس»، به عنوان نخست وزیر آتی، از «کاخ مونکلُوا» و از میان صفوف پلیس های ضد شورش به مردم نگاه کند، همان قدر از کارگران وحشتزده خواهد شد که سیپراس یا نخست وزیر کنونی اسپانیا، «مانوئل راخوی»، وحشت دارند.
اگر «ایگلسیاس» را با «سیپراس» مقایسه کنیم، تنها تفاوت این است که شعار «ایگلسیاس» به مراتب بیروحتر و راستتر است. وقتی «ایگلسیاس» ماه گذشته از وال استریت دیدار کرد- این دیدار هم دنباله روی از سنتی بود که «سیپراس» پس از دید و بازدیدهای خود در «مؤسسۀ بروکینگ» واشنگشتن دی سی با تماس های مرتبط با سازمان سیا بدعت گذاشت- در شبکۀ خبرگزاری مالی CNBC ظاهر شد تا در مدح و ثنای سرمایه داری صحبت کند؛ ایگلسیاس به برنامۀ Squawk Box از همین شبکه گفت «به گمان ما، اقتصاد بازار یک واقعیت است، اما محدودیت های خود را دارد».
در واقع آن چه رخ نشان می دهد، فروپاشی همه جانبۀ سرمایه داری است. فاجعۀ اجتماعی اروپا، علامت اضمحلال و فروپاشی آن توازن سیاسی است که از دل مبارزات توده ای دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بیرون آمد؛ مبارزاتی که به سرنگونی کودتای نظامی کلنل ها در یونان در سال ۱۹۷۴ و دیکتاتوری فرانکو در اسپانیا در سال ۱۹۷۵ منجر شد. احزاب طویلالعمر حاکمیت بورژوایی که در میانۀ همین بحران ها شکل گرفتند، مانند حزب سوسیال دمکرات «پاسوک» در یونان و «حزب سوسیالیست اسپانیا» (PSOE)، پس از آن که به عنوان ابزارهای ریاضت اقتصادی اتحادیۀ اروپا و عقبگرد اجتماعی بیاعتبار شدند، درحال سقوط هستند.
نقش «سیریزا» و «پودموس»، هدایت خشم عمومی به سوی بن بست انتخاب حکومت های جدیدی بورژوایی است. فراخوان های پوپولیستی «پودموس»، که «حزب سوسیالیست اسپانیا» و جریان راستگرای «حزب مردم» (PP) را به عنوان «کاست» مورد انتقاد قرار می دهد، بازتاب وارونۀ خشم اجتماعی انفجاری است که در درون طبقۀ کارگر علیه نظم بورژوایی شکل می گیرد. این فراخوان ها تماماً عوامفریبانه هستند، با این حال رؤیای اقشار مرفه طبقۀ متوسط در درون «پودموس»، پیوستن به همین «کاست» است.
این چشمانداز به لحاظ تاریخی ریشه در مردود دانستن انقلاب سوسیالیستی از سوی نیروهای استالینیست و چپنمای درون «پودموس» دارد. در دورۀ فرانکو، «حزب کمونیست اسپانیا» (PCE) به جستجوی «آشتی ملی» میان طبقۀ کارگر و بخش «مترقی» سرمایه داری اسپانیا برآمد، با این هدف که یک نظام پارلمانی بورژوایی را مستقر سازد. در دورۀ گذار پسا-فرانکو، «حزب کمونیست اسپانیا» در ازای امتیازات مطروحه در «پیمان مونکلُوا» (۱۹۷۸) و مقررات کارگری (۱۹۸۰)، اپوزیسیون طبقۀ کارگر را منحل کرد.
به مدت چند دهه، «حزب کمونیست اسپانیا» و اقمار آن که در درون ائتلاف «چپ متحد» (IU) گرده آمده بودند، به عنوان ابزار نظم بورژوایی خدمت کرده اند. بنابراین «ایگلسیاس» روی «چپ ضد سرمایه داری» (IA) و گروه های چپنمای مشابهی که به کذب خود را «ضدّ سرمایه داری» می نامند و حضور ناچیزی هم در پارلمان دارند، اتکا کرد تا به «پودموس» یک ظاهر کذب و معترض بدهد. با این وجود تجربۀ «سیریزا» این پوستۀ آن ها را ترکانده است.
از آن جا که بحران سرمایه داری، فوران دوبارۀ جنگ و مبارزات انقلابی را که مشخصۀ قرن بیستم بود در دستور روز قرار داده است، این نیروهای چپنما به عنوان پاسداران نظم موجود پیش می روند. همان طور که «ایگلسیاس» روشن کرد، نتیجه ای که آن ها از فروپاشی استالینیستی اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱ و بازگشت سرمایه داری به اروپای شرقی می گیرند، این است که سرمایه داری تنها گزینۀ ممکن است. آن ها به لحاظ سیاسی و ایدئولوژیک تعلیم یافته اند که به عنوان بازوهای اجرایی تطمیعشدۀ سرمایۀ مالی خدمت کنند.
پودموس در همان حال که بیش از پیش مستقیماً وارد خدمت به دولت بورژوایی می شود، ادبیاتی را به کار می گیرد که سنتاً با سیاست های راست افراطی تداعی می شود، یعنی: تمجید از کلیسا، سلطنت و ارتش.
«ایگلسیاس» به کرّات تأکید کرده که او مایل است به هر نوع اتحاد سیاسی، از جمله با نیروهای مشخصاً راستگرا دست بزند، درست همان کاری که «سیریزا» با «یونانی های مستقل» انجام داد. ایگلسیاس طی بیانیه ای که اعلام می داشت او معامله با «حزب سوسیالیست اسپانیا» و «حزب مردم» را مدّنظر خواهد داشت، گفت: «ما فرقه گرا نیستیم. در مورد موضوعات برنامه ای ما هیچ مشکلی با هیچ کسی نخواهیم داشت».
«پودموس» شاخه هایی هم در درون ارتش ایجاد کرده و از مطالبات آن ها پشتیبانی نموده است. «ایگلسیاس» نشستی را با «انجمن واحد نظامی اسپانیا» ترتیب داد که هدف از آن عبارت است از «ایجاد یک برنامۀ سیاسی که حقوق لاینفک ارتش به عنوان شهروندان را دربر می گیرد و بینشی مدرن از نیروهای مسلح را به شهروندان ارائه می نماید… به همین دلیل، شورای هماهنگی پودموس همکاری نیرومند با نمایندگان انجمن های نیروهای مسلح را حفظ خواهد کرد…»
«ایگلسیاس» اعلام کرده است که با پاپ فرانسیس «در بسیاری موارد موافق است»؛ او که پادشاه فلیپ ششم را بابت برخورداری از «همدلی عظیم» مردم اسپانیا مورد تمجید قرار داده است، امید دارد که هم پاپ و هم پادشاه را ملاقات کند.
چنین عبارات میهنپرستانۀ مبتذلی، تحسین مطبوعات راستگرا را برای «پودموس» به ارمغان داشته است. روزنامۀ راستگرا و آنلاین «ال کونفیدنسیال» گفت که «پودموس» چیزی را که «حزب مردم» و «حزب سوسیالیست اسپانیا» نتوانستند، به انجام می رساند: «ایگلسیاس میهنپرستی را به مردم طیف چپ بازگردانده است. اکنون چپ می تواند با رجوع به احساسات جمعی واقعی، یک راه حل ارائه کند؛ احساساتی که پس از دهه ها باقی ماندن در کمد لباس، به طور معجزه آسایی زنده مانده است. این خیلی مهم و خیلی تاریخی به نظر می رسد. احساس کردم نیاز دارم که آن را با شما هم در میان بگذارم».
تا جایی که «پودموس» به دنبال اتحادهایی در خارج می گردد، این جستجو نه از خلال فراخوان به همبستگی بین المللی طبقۀ کارگر، که با فراخوان به دیپلمات ها و سیاستمداران ارتجاعی صورت می گیرد.
«ایگلسیاس» پس از سفر خود به وال استریت با سفیر ایالات متحده در مادرید دیدار کرد و اعلام نمود که او روابط میان اسپانیا و ایالات متحده را مسأله ای «استراتژیک» می بیند. او همچنین از اوباما به خاطر «منطق و شفافیت» او در اعطای «فرصت» به حکومت سیریزا تمجید کرد. او توضیح داد که قصدش از بازگشت به ایالات متحده همراه با سفیر امریکا، کمک به او برای تدارک نشست هایی با نمایندگان کنگرۀ ایالات متحده است.
در عین حال «پودموس» مشغول گسترش پیوندهایی با جناح هایی از «جبهۀ چپ» فرانسه به رهبری «ژان لوک مِلُنشون» است، یعنی وزیر سابق سوسیال دمکرات که سال گذشته با انتشار کتابی مرگ سیاست چپگرایانه را اعلام کرد.
راه پیشرفت طبقۀ کارگر و جوانان نه در پَس «سیریزا» یا «پودموس»، بلکه در مبارزۀ سیاسی بیرحمانه علیه آنان است. تشدید ستم طبقاتی و نابرابری اجتماعی که در سرتاسر اروپا پدیدار شده، تنها نیروهایی نظیر «پودموس» را که خود واکنش تدافعی نظم اجتماعی رو به مرگ هستند جلو نمی اندازد. طبقۀ کارگر باید به عنوان یک نیروی سیاسی مستقل ظاهر شود و چنین هم خواهد کرد.
وظیفۀ مرکزی کنونی، عبارت است از ساخت حزبی که به مبارزۀ طبقۀ کارگر، یک رهبری سیاسی و چشم انداز سوسیالیستی سرنگونی سرمایه داری اعطا می کند و نه بزک کردن کارگزارانی که «پودموس» برای حاکمیت بورژوازی پیشنهاد می دهد. چنین حزبی تنها می تواند بر مبنای میراث مبارزۀ تروتسکی علیه استالینیسم و تمامی اشکال اپورتونیسم خرده بورژوایی بنا شود. اکنون نوبت ساخت بخش های کمیتۀ بین المللی انترناسیونال چهارم در اسپانیا، یونان و سرتاسر اروپا رسیده است.
۲۰ مارس ۲۰۱۵